تا ظهر تقریبا میتونم بگم خعلی زیاد استرس نداشتم. ولی الان خعلی زیاد استرس دارم.

حس میکنم کلی چیزو یادم رفته و نیاز دارم همه چیزو دوباره بخونم ولی زمان کافی برای انجام این کارو ندارم. وارد مرحله استرس فلج کننده دارم میشم ک با اینکه میدونم نیاز دارم ک چی کار کنم اما هیچ کاری نمیکنم:))

مثل چند هفته پیش احساس اینکه خعلی چیزا تحت کنترلم هست رو ندارم.

ولی از جهتی خعلی خوشحالم ک این یکسال هم تموم شد. یازدهمی هارو ک تو کتابخونه میبینم ک کتاب های نو شون رو باز میکنن و شروع میکنن ب درسنامه خوندن و هایلایت کردن و اینا خوشحال میشم ک این زمان ها هم گذشت:)) حس میکنم ظرفیت درسخوندنم تموم شدع دیگ

P.S: I missed the hugs


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها