تا به حال اینقدر شور و شوق برای چیزی نداشتم. اینقدر تلاش برای قانع کردن پدرم نکرده بودم. و حالا بخش اول ماجرا اکی شده. و از ته دلم دارم دعا میکنم ک اون قسمت دوم هم درست بشه و چند ماه دیگ جایی ک فکر میکنم خوشحال خاهم بود باشم:) همچنان ب دعاهای شما شدیدن نیاز مندیم:)

پ.ن: بعد از ارسال درخاست، حسم این بود ک من تلاشمو کردم. جایگاه الانم خوبه و دوسش دارم و برای یه چیز بهتر هم تلاش کردم. دیگ باقی اش دست خداست. ی آرامش نسبی:) الحمدلله!


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها