با چند نفر دوست شدم. اما کسی ک "ظاهرن" نزدیک ترینه بهم اصلن ایده آلم نیست!دغدغه ها علاقه مندی ها و ایده الامون کاملن باهم تفاوت داره و ب نظرم شدیدن عادم لوسیه:|. عادم های تایپ خودم رو پیدا نمیکنم. اما با بیشتریا میسازم. در اصل احساس تنها بودن میکنم و با این قضیه اکی عم. بعد از مدت ها میتونم تنها باشم و صدای توی سرم اذیتم نکنه:)

اوضاع کلاس و دانشگاه و اینا اکی عه ولی هنوز درست شروع نکردم ب درس خوندن و میدونم در آینده نزدیکی شدیدن پشیمون میشم چون مثلن اناتومی و فیزیو و بیوشیمی اصلن نباید تلمبار(تلنبار؟) بشه روهم و الان چی شده؟ تلمبار شده:))

ی استاد شدیدن بیشعوری هم داریم. ظاهرن خودش رو مذهبی نشون میده و پسر ها سر کلاسش استیناشون باید پایین باشه و دخترا حجاب اسلامی داشته باشن. و مزخرف میگه! ن رفرنس مشخصی میگه و ن درست میتونه تمرکز کنه. داره علاعم سرطان رو میگه و بعد یهو اصطلاحات میگه و بعد وسطش حدیثی از امام علی! و در عاخر همه شون نصفه میمونن! یکی از پسر های کلاس دماغشو عمل کرده و یهو سر کلاس در اومد گفت پول نداشتی دماغتو عمل کنی الکی چسب زدی؟ منو میگی. اصلن از این همه بی ادبی و بیشعوری تعجب کرده بودم! یه عادم چ جوری میتونه به خودش اجازه بده ک همچین حرفی بزنه؟ شدیدن ازش بدم میاد.

یکی دیگ از استادامون هم ک مدیر گروه خودمون باشه هم ظاهرن مذهبیه. پسر ها حتمن باید جلو بشینن و دخترا پشتشون. دخترا حجاب اسلامی و بدون آرایش باید باشن. اما واقعن عادمه! سر کلاس دغدغه درست مطرح میکنه. اشتباهای جامعه و ت رو بدون هیچ جبهه گیری خاصی بیان میکنه‌ و شوخی میکنه و میخنده و درسش رو درست میده! اولش حس بدی داشتیم راجع بهش و ترسونده بودنمون ولی حالا ب نظرم عادم درستیه.

حالم در کل خوبه :) الحمدلله.

پ.ن: مسعود فرانسه جوابمو نمیده:||


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها